صفحه نخست > مطالب دیگران- سیاسی / لینکستان (مطالب دیگران) / مطالب دیگران- چهره ها / چهره ها > مواضع سیاسیون در مورد هاشميِ ديروز کجا و هاشميِ امروز کجا؟!فاصله ی نجومی اظهارات احمدی نژاد در مورد هاشمی ظرف 10 سال احمدی نژاد، وقتی که مسئول ستاد نارمک هاشمی رفسنجانی بود: نام ‌هاشمی در تاریخ پر افتخار انقلاب اسلامی با درخشندگی و به نیکی ثبت خواهد شد/علي ورسه اي

مواضع سیاسیون در مورد هاشميِ ديروز کجا و هاشميِ امروز کجا؟!فاصله ی نجومی اظهارات احمدی نژاد در مورد هاشمی ظرف 10 سال احمدی نژاد، وقتی که مسئول ستاد نارمک هاشمی رفسنجانی بود: نام ‌هاشمی در تاریخ پر افتخار انقلاب اسلامی با درخشندگی و به نیکی ثبت خواهد شد/علي ورسه اي


22 فروردین 1391, 16:14. نويسنده: shams

چکیده:

باید باور کنیم که دیگر، مردم:
ـ از فاصله فاحش میان اخلاق و سیاست نگران‌اند،
ـ از بی‌دینی‌ها با نام دفاع از دین! در شگفتند!
ـ از ایراد اتهاماتی که هرگز ثابت نشد و فقط اعتماد عمومی را خدشه دار کرد، بیزارند!
ـ فرافکنی‌ها به شیوه سال ۸۴ را به خوبی شناخته‌اند.
ـ از شعارهای تکراری و وعده‌های عمل نشده ملول و خسته‌اند
ـ و بالاخره گوش‌ها از شنیدن حرف‌های طعن آمیز، گزنده و ملال آور در رنج و عذاب‌اند!
پس بايد فکری کرد و از میان این همه «بیراهه»، «راه» را جست! ترويج بداخلاقي ها و بي توجهي و غفلت از معيشت مردم تا کي؟!
مردم گناه دارند، این‌ها جواب خوبی‌های مردم نیست!

 

 

اگر کمی به گذشته برگردیم و اظهار نظر‌ها و تعریف و تمجیدهای رهبران و شخصیت‌های نظام در مورد آقای هاشمی رفسنجانی را مرور کنیم، به تعبیرهای بلند و پرمایه‌ای بر می‌خوریم که شاید در دوران انقلاب، کسی جز او را با چنین تعابیر بلندی نستوده‌اند. از نمونه‌های معروف و مشهور آن، این جمله حضرت امام (قدس سرّه) است که پس از ترور نافرجام وی فرمود: «مردان تاریخ تا آخر زنده هستند. بدخواهان باید بدانند هاشمى زنده است چون نهضت زنده است.» و یا آن سخن مشهور از مقام معظم رهبری است که در روز دوم خرداد ۱۳۷۶ فرمود: «برای شخص من، هیچ کس آقای هاشمی رفسنجانی نخواهد شد.» و نیز از او با تعبیرهایی مانند: «امین امام»، «استوانه نظام»، «ذخیره انقلاب»، «از حواریین امام» و... یاد شده است. 

البته این تعریف و تمجید‌ها تا زمانی است که چرخ زمان به نفع او می‌چرخید؛ یعنی تا خرداد ماه ۱۳۸۴ و از آن تاریخ به بعد، مواضع و اظهار نظرهای سیاسی او، موضوع بحث‌ها و چالش‌های فراوان گردید و واکنش‌های متفاوتی را از جانب موافقان و مخالفانش در پی داشت.
ـ موافقانش همواره در حمایت از وی، گذشته پرافتخارش در مبارزه با طاغوت وکارنامه درخشانش در انقلاب و جنگ، و نقش انکار ناپذیرش در عبور از بحران‌ها را به رخ منتقدان و مخالفان می‌کشند.
ـ و مخالفانش، برای کمرنگ کردن نقش برجسته او در تاریخ انقلاب و پاک کردن تمام ویژگی‌های منحصر به فردش از ذهن‌ها و حافظه تاریخ، به این جمله معروف امام راحل متوسل می‌شوند که: «میزان، حال فعلى اشخاص است‏.» پس گذشته‌ها هر چه بود ـ چه مثبت و چه منفی ـ گذشت!

اینجاست که وقتی آدمی با قیافه جدّی و حق به جانب این دو گروه مواجه می‌شود و استدلالشان را می‌شنود، سیلی از سؤال بر ذهنش سنگینی می‌کند و در شگفتی و حیرت، از خود می‌‌پرسد:

* آقای هاشمی که تا سال ۸۴ مورد احترام و مقبول همه، حتی مخالفان و منتقدان سرسخت امروز خود بود، چه شد که ناگهان ورق به زیان او رقم خورد؟ چه خطا و ذَنب لا یُغفَری از او سر زد که موجب گردید ـ به زعم بعضی‌ها ـ از مسیر نظام خارج شود و دیگر آن هاشمی سابق نباشد؟! و «وضع فعلی» او با «وضع قبلی» ‌اش متفاوت نمایش داده شود!؟

* او که در پایان کار اجرایی‌اش در دولت سازندگی، از رهبری و ولی فقیه نمره قبولی گرفت و کارنامه هشت ساله‌اش مُهر تأیید خورد و از میان دولت‌های پس از انقلاب، تنها دولت او «دولت کریمه» خوانده شد و حتی رهبر معظم انقلاب در دیدار با او و وزرایش فرمودند: «... بنده هم وظیفه اخلاقى مى‏دانم که احساس خودم را نسبت به جنابعالى ـ جناب آقاى ‌هاشمى ـ و همکارانتان عرض کنم. این دوره هشت ساله، براى کشور، یک دوره بسیار پرکار و پر تلاش و پر عاید و حقیقتاً دوره بازسازى بود. بازسازى براى ما یک آرزو بود.... آنچه در این هشت سال ریاست جمهوری شما اتفاق افتاده، از آنچه که آن روز ما آرزو داشتیم، بیشتر است و حقیقتاً کشور بازسازی شد...» (مرداد ۱۳۷۶)، حال چگونه است بعد از هشت سال دوری از مسؤولیت اجرایی، به یکباره، هم در رأس باند قدرت و ثروت قرار گرفت! هم مافیای نفتی راه انداخت، هم اشرافیگری را ترویج کرد و هم فقر و فساد را توسعه داد؟!

* چرا منتقدان آقای هاشمی هیچگاه سند و مدرکی برای اتهامات خود علیه ایشان ارائه نمی‌کنند و تنها به ایراد سخنان جنجالی و هیجانی و ارائه نشانه‌ها و سرنخ‌های گنگ و مبهم بسنده می‌کنند؟!

* چرا پیش از سال ۸۴ و یا زمان ریاست جمهوری‌اش، او را به چالش نکشیدند و از نواقص و کاستی‌هایش! سخنی نگفتند و مطلبی ننوشتند؟!

* و اصلاً مگر همین‌ حضرات نبودند که در دوران هشت ساله اصلاح طلبان (۸۴ ـ۷۶)، برابر تخریب‌های افراطیون اصلاح طلب واکنش نشان ‌داده و از آقای هاشمی دفاع و حمایت جدی می‌کردند!؟

و...

امروزه بسیاری از مردم وقتی مطالب و اظهارات منتقدان آقای هاشمی را می‌شنوند و یا مواضع سیاسی آنان را مرور می‌کنند، در ذهنشان چنین تداعی می‌شود که اختلاف این جماعت با آقای هاشمی مربوط به گذشته‌های دور است؛ یعنی اینان از سابق و از زمان دولت آقای هاشمی با او در شیوه و نوع مدیریت اختلاف نظر داشته و به دنبال فرصتی بوده‌اند که بتوانند مشکلات و نواقص دوران ریاست جمهوری او را حل و کاستی‌های مدیریتی‌اش را جبران کنند! در حالی که چنین برداشت و تصوّری هرگز درست نبوده و مطابق با واقع نیست؛ زیرا همانگونه که اشاره شد، جریان آقای احمدی‌نژاد، تا سال‌ها پس از ریاست جمهوریِ آقای هاشمی، مدافع جدی سیاست‌های او بودند و پیوسته از وی لحن حمایتی داشتند!

اکنون برای اینکه از نقطة آغاز تغییر نگرش‌ها نسبت به آقای هاشمی و اتخاذ مواضع خصمانه بر ضدّ او آگاه شویم و به دلایل اصلی تقابل و رویارویی با وی پی ببریم، لازم است به بازخوانی برخی سخنان آقای رییس جمهور و حامیان او در مورد آقای هاشمی رفسنجانی، در دو بخش: «پیش از سال ۸۴ » و «پس از سال ۸۴ » بپردازیم:

* هاشمي از زبان احمدي نژاد و حاميانش، تا سال 1384 :

* مهر ماه سال 1375، در ماه‌های پایانی ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی، وقتی آقای احمدی‌نژاد استاندار او در اردبیل بود، به هنگام استقبال از ایشان، زبان به تعریف و تمجید گشوده، گفت:

«هاشمی رفسنجانی، شخصیت بزرگ انقلابی و اندیشمند و سفر ایشان به استان اردبیل باعث رسیدن این استان به جایگاه مطلوب خود است!»

* همچنين در همان ايام (30/7/75) در یک گفت‌وگوی اختصاصی با روزنامة «ایران» آن روز، ضمن تمجیدهای فراوان از آقای هاشمی اظهار داشت:

«آیت‌الله رفسنجانی، رییس‌جمهور ایران، همیشه و در همه ابعاد در صحنه‌ها و شرایط دشوار انقلاب اسلامی، از عناصر تعیین کننده است و نام ‌هاشمی در تاریخ پر افتخار انقلاب اسلامی با درخشندگی و به نیکی ثبت خواهد شد!»

* بهمن 1378، دو سال و نيم بعد از دولت سازندگي، در انتخابات مجلس ششم، آقای احمدی‌نژاد ریاست ستاد تبلیغاتی آقای هاشمی رفسنجانی در منطقة نارمک را به عهده می‌گیرد و به نفع وی، وارد میدان تبلیغات انتخاباتی می‌شود.

* 12 اسفند 1378 (پس از انتخابات مجلس ششم)، هفته نامة «شُما» ارگان حزب مؤتلفه، نگرانی‌های آقای احمدی‌نژاد نسبت به آرای آقای هاشمی رفسنجانی را اینگونه منعکس می‌کند:

«در چهارصد صندوق اول، آقای هاشمی رفسنجانی حدوداً نفر هفتم بوده است. در تهران معمولا‌ً از سیصد هزار رأی به بالا‌، روند ثابت می‌ماند اما در این مسیر آنقدر اعلا‌م نکردند که ما نمی‌دانیم چه اتفاقی افتاد که رتبه آقای هاشمی به ۲۶ و ۲۷ و حالا‌ هم سی‌ام رسیده است و تازه رفته‌اند یک کسی را آورده‌اند که می‌گوید شاکی هستم!»

* مهر ماه 1379 (سه سال پس از دولت آقاي هاشمي رفسنجاني)، آقای احمدی‌نژاد بر ضد دوم خردادی‌هایی که در آستانه انتخابات مجلس ششم برضد آقای هاشمی موج رسانه‌ای منفی راه انداخته و او را با بد‌ترین تهمت‌ها و توهین‌ها همراه کردند، واکنش نشان داد و آن را باعث تأسف و عبرت انگیز خواند و در دفاع از آقای هاشمی گفت:

«تخریب چهره‌های رقیبی که طی سال‌های اخیر انجام گرفته در تاریخ دو دهه اخیر کشورمان بی‌سابقه است؛ بطور مثال برخورد جناح دولتی در انتخابات مجلس ششم با آقای هاشمی رفسنجانی، هم تأسف بار است و هم در عین حال عبرت انگیز است و نکته‌ای نیست که به سادگی امکان توجیه داشته باشد. جمع زیادی از افرادی که ادعای حضور در جبهه دوم خرداد را دارند، بخش اصلی حیات خود را مدیون شخصیت آقای هاشمی هستند، اما به محض اینکه ایشان در مقابل زیاده خواهی‌ها و انحرافات قطعی این مجموعه ایستاد و در انتخابات مجلس ششم به تحمیلات استبدادی آنان تن نداد و تسلیم خواسته‌های غیر منطقی بعضی از این مدعیان مردمسالاری نشد، لشکر تخریب و ماشین تبلیغاتی آن‌ها هجوم خود را آغاز کرد و شخصیتی را که تا چند ماه قبل، از او به عنوان امیر کبیر دوران سازندگی یاد می‌کردند و حتی مصمم بودند با تغییر قانون اساسی دوره مدیریت ایشان را تمدید کنند، با ناجوانمردانه‌ترین و پیچیده‌ترین شیوه‌های تبلیغاتی مورد هجوم قرار دادند...!»

* طبق اطلاع و آگاهی ما، و نیز به گواهی رسانه‌ها و مطبوعات، از سال ۷۹ تا ۸۴ نیز نه تنها هیچ مطلب و ادعایی از سوی آقای احمدی‌نژاد و حامیانش، بر ضد آقای هاشمی رفسنجانی مطرح نشده، بلکه در این سال‌ها نیز برخی اظهارات و نوشته‌های جریان ایشان، همچنان لحن حمایتی از آیت الله هاشمی داشته که نمونه‌اش در بایگانی‌های مطبوعات فروان است؛ یکی از نمونه‌های روشن و صریح، مصاحبه ۱۶ ساعته روزنامه کیهان با آیت الله هاشمی رفسنجانی است که در سال ۱۳۸۲ به مدت ۱۶ ساعت انجام گرفت و در ۱۴ شمارة همین روزنامه منتشر شد و سرانجام در قالب کتابی با عنوان «بی‌پرده با هاشمی رفسنجانی» از سوی انتشارات کیهان به چاپ رسید. آقای حسین شریعتمداری در مقدمه این کتاب می‌نویسد:

«او (هاشمی) از نخستین روزی که جرقه انقلاب اسلامی زده شد تا هنگام پیروزی و از آن پس، طی ۲۵ سال گذشته، همواره در اولین حلقه یاران امام(ره) و در شمار تعداد کم شمار مسئولان عالی رتبه نظام بوده است...»

و در پیشگفتار همین کتاب آمده است:

«... به گمان ما، انقلاب صحابه صالحی داشته و دارد که عملکردشان می‌تواند معدل کارنامه انقلاب و نظام تلقی شود؛ کارنامه‌ای مملو از افتخار و البته متضمن کاستی و احیاناً خطا. این گزاره اگر صحیح باشد، بی‌گمان یکی از مصادیقش هاشمی است. مردی که اسطوره نیست، دیکته‌ای است نوشته شده، در حجم یک کتاب قطور که ۲۵ سال پیروزی و شکست، پیشروی و پسروی، مقاومت، تلاش، تلاطم، طوفان، توطئه، آشوب و خطر را در باره یک ملت، خستگی ناپذیر روایت می‌کند و پیداست که اغلاطی چند، بر این دیکته سخت و طولانی رواست...!»
* ۱۱ خرداد ۱۳۸۳ ـ حجت الاسلام آقای حسینیان رییس مرکز اسناد انقلاب اسلامی، در حالی که کمتر از یک سال به انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری مانده بود و درست در مقطعی که آقای هاشمی زیر تیغ شدید‌ترین انتقادات اصلاح طلبان بود، ایشان را به مرکز یاد شده دعوت کرد و طی سخنانی در حضورش گفت:

«از طرف همکاران خدمت حضرت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی خوش آمد عرض می‌کنم و از ایشان می‌خواهم که به من اجازه بدهند تا خوشحالی خودم و همکاران را از تشریف‌فرمایی ایشان ابراز کنم. سال‌ها بود که دوستان ما چشم به راه بودند که از این در، کسی از مسئولین و مقامات جمهوری اسلامی وارد شود و به آن‌ها یک «خسته نباشید» بگوید که الحمدلله بعد از سال‌ها چشم به راهی، این انتظار به سر آمد. واقعاً از شما تشکر می‌کنم.

خوشحالیم، نه فقط به خاطر اینکه شخصیتی را که از یاران خاص امام بوده، امروز در بین خود داریم، نه فقط به خاطر اینکه شخصیتی که معمار سازندگی زیر ساخت‌های تاریخ معاصر ایران نوین است، نه فقط به خاطر اینکه رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام را در بین خود داریم، همه این‌ها برای ما مهم است، امّا مهم‌تر از همه برای ما و همکاران، شخصیت تاریخی حضرتعالی است.
ما مردمان تاریخی هستیم که در اینجا گرد آمده‌ایم و بی‌شک حضرتعالی یکی از بزرگ‌ترین، تأثیرگذاران، تاریخ ‌سازان و تحول ‌سازان تاریخ معاصر هستید و ما از این جهت بسیار خوشحالیم که مرد بزرگی امروز می‌ه‌مان ماست که بیش از چهار دهه از عمر شریفشان را مصروف مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی و برای برقراری حکومت الهی جهاد کرده‌اند و مردی که سالیان سال حقیقتاً در راه آزادی جنگیده و آزادی جزو ماهوی شخصیت ایشان شده است. ما خوشحالیم و بسیار هم خوشحال...»

* هاشمي، از زبان احمدي نژاد، پس از سال 84) :

در ماه‌های نخست سال ۱۳۸۴، وقتی آقای احمدی‌نژاد پا به میدان انتخابات ریاست جمهوری گذاشت، او و جریان حامی‌اش، از سویی برخی کلمات و جمله‌ها، مانند: «ولایتمداری»، «عدالت محوری»، «نابودی مافیای نفتی»، «مبارزه با مفاسد اقتصادی»، «احیای ارزشهای معنوی» و... را دستمایة شعارهای انتخاباتی خود قرار دادند و با این کلمات و مفاهیم جذاب، جمعیت بسیاری را به دنبال خود کشیدند! به خصوص کسانی را که عینک خوشبینی به چشم زده و همة صداقت و پاکی را تنها در وجود وی ‌می دیدند! و از سوی دیگر، در حرکتی جدید و غیر منتظره، از تمام تعریف و تمجید‌ها دست شستند و ادبیاتی در تضاد با ادبیات پیشین برگزیدند؛ ادبیاتی که «اتهام زنی» چاشنی آن بود؛ اتهام‌هایی که هرگز برای آن‌ها سندی ارائه نشد و از مجاری قانونی و قضایی برای اثباتش اقدامی صورت نگرفت و تنها نتیجه‌ای که به ارمغان آورد، بدبینی مردم به مسؤولان نظام به ویژه روحانیت بودکه در رأس مدیریت کشور قرار داشته‌اند و نیز موجب سستی باورهای اعتقادی جامعه و خدشه دار شدن اعتماد عمومی گردید!

اکنون مروری داریم به سخنانی از آقای احمدی‌نژاد در مورد آقای هاشمی رفسنجانی که از نوع دیگر است و با بخش نخستِ سخنان ایشان تضاد کامل دارد:

* ايسنا ـ 3/3/84 (در جمع تعدادي از نمايندگان مجلس، در كميسيون تلفيق):

«مخالف رانت‌خواري و استيلا‌ي خانوادگي بر ثروت كشور هستم. من دست مافياي قدرت و قبيله را از نفت كوتاه خواهم كرد و جانم را به پاي آن خواهم گذاشت. نفت بايد بر سر سفره‌هاي مردم باشد. بحث سر بي‌عدالتي، تخريب كرامت انسان‌ها و توسعه فقر و فساد است...»

* فردا نيوز ـ 30 خرداد1384 (در دیدار با جمعی از نمایندگان مجلس هفتم):

«پيام مردم در انتخابات فرياد بلند عليه بخشي از مديريت جامعه بود كه يك حلقه از جامعه را شكل داده‌اند و با سياست‌هاي غلط اقتصادي اقدامات خود را انجام مي‌دهند و حلقه خود را كاملاً به روي فرياد مردم بسته‌اند.»

* خبرگزاري فارس ـ 2/4/84 (يک روز مانده به انتخابات، در مصاحبه‌اي اختصاصي با اين خبرگزاري):

«...من وارد محدوده ممنوعه قدرت شده‌ام؛ عده‌اي عرصه مديريت‌هاي كلان كشور را در انحصار خودشان و هم حزبي‌ها، خانواده و عوامل خودشان مي‌دانند...»

«...در ستاد دولت 15 الي 16 سال است گروهي خيمه زده است كه كشور را مال خود و ميراث خود مي‌داند...»
ملاحظه:
* ۱۳۸۴/۰۴/۰۷ ـ مقام معظم رهبري، درست چهار روز پس از انتخابات، به دنبال تخريب ها و سياه نمايي هاي صورت گرفته، در جمع مسؤولان دستگاه قضاييِ وقت، که به مناسبت هفتم تير با معظم له ديدار کرده بودند، فرمود:
«در خلال این انتخابات، برخی کار‌ها انجام گرفت که بنده به عواملی که این کار‌ها را انجام دادند، بدبینم؛ این تخریبهایی که صورت گرفت، بعضی از تخریب‌ها البته از روی بی‌توجهی بود؛ بعضی از آقایان و نامزد‌ها یا طرفداران آن‌ها با محاسباتی، حرفهایی نسبت به نظام زدند که واقع بینانه نبود؛ خیلی از مثبتات نظام، از کارهای بزرگ نظام نادیده گرفته شد و سیاه نمایی شد و پیشرفت‌های عظیمی که به وسیله دولت‌ها در این سال‌ها به وجود آمده، ندیده گرفته شد؛ این‌ها از روی غفلت بود، لکن بعضی از این تخریب‌ها از روی غفلت نبود، تعدادی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری مورد تخریب قرار گرفتند، تخریبهای غیرمنصفانه و ناجوانمردانه؛ حتی شخصیت موجّهی مثل آقای هاشمی رفسنجانی که شخصیت محترم و با سابقه‌ای است، از دم این تخریب‌ها در امان نماند، این حادثه بدی بود. رحمت الهی را نباید با اینگونه کار‌ها آلوده کرد؛ با اینکه ما تأکید کرده بودیم، امروز چون گذشته است، من نصیحت می‌کنم؛ اما مسئولان قضایی و غیر قضایی، غیر از نصیحت، وظایف دیگر هم دارند؛ آن‌ها عوامل این تخریب‌ها را تعقیب کنند و آن‌ها را پیدا کنند...»


انتظار می‌رفت پس از این توصیه‌های جدّیِ رهبری و اظهار نگرانی معظم له از تخریب کارهای مثبت انقلاب و نیز پایان یافتن انتخابات و روشن شدن وضعیت ریاست جمهوری، تخریب‌ها و اتهام زنی‌ها به پایان برسد وکمترین توقع از مدعیان ولایتمداری این بود که دست از اقدامات تخریبی خود بر ضد آقای هاشمی بردارند، و به کلی گویی‌ها، مهمل بافی‌ها و اتهام پراکنی‌ها پایان دهند، لیکن متأسفانه آنان نه تنها کوچک‌ترین تغییر در گفتار و رفتار خود ندادند، بلکه طعن‌های خود را گزنده‌تر و حرکت تخریبیشان را تند‌تر هم کردند و با حدّت ‌وشدّت هرچه بیشتر بر حملات خود افزودند.
روزی از مافیای قدرت و ثروت بر محور هاشمی دم زدند، روزی دیگر برخی از همراهان و مدیران منتسب به او را متهم به همسویی و جاسوسی به نفع دشمنان کردند و برخی دیگر را اتهام غارت بیت المال زدند و وعده افشای اسامی آنان را دادند. و بالاخره با راه انداختن پیکار سیاسی بی‌سابقه، راه هر نقدی را ـ که در سالمسازی مدیریت کشور مؤثر است ـ بستند و آن را با پاسخ های کوبنده و تهدیدهای شکننده مواجه کردند و حتي در چند روز اخير نيز وقتي مسئولان «فصلنامه مطالعات بین المللی» ملاقاتی با آقاي هاشمی رفسنجانی داشتند تا عملکرد دولت او را در حوزه سیاست خارجی مورد ارزیابی و بحث و گفت و گو قرار دهند و متن آن در شماره بهار 1391 فصلنامه به چاپ رسید، بار ديگر بخشي از آن گفت وگو بهانه اي شد تا ايشان از سوي همان افراد و جريان و با همان اهداف، مورد هجوم قرار گيرد.
بالاخره بايد بپذيريم که اينگونه حرکت ها شايسته جامعه ما نيست و ديگر همچون سالهاي گذشته طرفدار چنداني ندارد، براي اينکه فعالان و نظريه پردازان سیاسی نظام بتوانند نقش خود را در دوام و استمرار حرکت انقلاب در منطقي ترين و پرفایده ترین شکل ایفا کنند، لازم است از سرعت اين روند کاسته شود و در جايي و نقطه اي متوقف گردد.
و باید باور کنیم که دیگر، مردم:
ـ از فاصله فاحش میان اخلاق و سیاست نگران‌اند،
ـ از بی‌دینی‌ها با نام دفاع از دین! در شگفتند!
ـ از ایراد اتهاماتی که هرگز ثابت نشد و فقط اعتماد عمومی را خدشه دار کرد، بیزارند!
ـ فرافکنی‌ها به شیوه سال ۸۴ را به خوبی شناخته‌اند.
ـ از شعارهای تکراری و وعده‌های عمل نشده ملول و خسته‌اند
ـ و بالاخره گوش‌ها از شنیدن حرف‌های طعن آمیز، گزنده و ملال آور در رنج و عذاب‌اند!
پس بايد فکری کرد و از میان این همه «بیراهه»، «راه» را جست! ترويج بداخلاقي ها و بي توجهي و غفلت از معيشت مردم تا کي؟!
مردم گناه دارند، این‌ها جواب خوبی‌های مردم نیست!

 

منبع:انتخاب 


بازگشت