کد خبر: 4398

تاریخ انتشار: 1348-10-11 - 03:30

نسخه چاپی | دسته بندی: لینکستان (مطالب دیگران) / مطالب دیگران- فرهنگ و هنر / هنر
0
بازدیدها: 861

پاسخی به مسعود فراستی و نه مخالفان بی سواد؛ چرا اعتبار گلدن گلوب غیرقابل انکار است و چرا باید از فرهادی در اسکار حمایت کرد؟/سرویس فرهنگی «بازتاب»، مهدی خرم دل

چکیده: در شرایطی که بخش اعظم رسانه های دنیا ایران را در حال ساخت بمب اتم متهم می کنند، اصغر فرهادی مردم ایران را صلح طلب خواند و اگر او با آمریکایی ها دستش در یک کاسه باشد، قطعاَ در آن دقایق که […]

چکیده:

در شرایطی که بخش اعظم رسانه های دنیا ایران را در حال ساخت بمب اتم متهم می کنند، اصغر فرهادی مردم ایران را صلح طلب خواند و اگر او با آمریکایی ها دستش در یک کاسه باشد، قطعاَ در آن دقایق که دوربین های رسانه های بزرگ جهان بر روی اون فکوس بود، خیانت بزرگی به آنها و خدمت بزرگی به ایران کرده است! / آیا در زمانی که این فیلم رقیبی از رژیم جنایتکار اسرائیل و برخی دیگر از کشورهای اروپایی را در مسیر کسب اسکار پیش رو دارد، منطقی است حتی در داخل کشور نیز این فیلم را تخریب کرد و تمام توان سینمای ایران را بسیج نکرد تا این فیلم برنده جایزه اسکار نشود؟ آیا موفقیت نماینده رژیم صهیونیستی و یا دیگر فیلم های اروپایی رقیب برای برخی داخلی ها از موفقیت تماینده ایران با تمام نقاط ضعف و قوتش، قابل پذیرش تر است؟!

 

نشریات سینمایی بین المللی در این ایام بیش از هر زمان محل هزینه کرد کارگردانان و تهیه کنندگان فیلم های کاندید اسکار است و یکی از معیارها برای مانور و جلب نظر رای دهندگان جایزه اسکار، موفقیت فیلم در دیگر رویدادهای بین الملل علی الخصوص جوایز گلدن گلوب است. اما در ایران پس از خروج مخالفان «جدایی نادر از سیمین» از شوک موفقیت این فیلم، حملاتشان را به هر بهانه ای به این فیلم افزایش داده اند و انگار گروهی از این موفقیت ها به شدت ناراحتند و آرزو می کنند فرهادی در اسکار 2012 برای آخرین ساخته روی استیج برندگان گام نگذارد و نشان زرین این رویداد را لمس نکند.

متاسفانه بخشی از انتقادات نسبت به موفقیت های پیاپی «جدایی نادر از سیمین» در داخل و خارج از مرزهای کشورمان به حسادت های اهالی سینما باز می گردد که از تکنیک سینما بویی نبرده اند و بهترین ساخته هایشان نیز که می توانست با توجه به خط داستانی اش به یک شاهکار مبدل شود، به قول همکارانشان از هنر بری بود، با این حساب چنین درخشش یک اثر هنری برای برخی سینماگران که نه در صحنه بین المللی و نه حتی در جشنواره های داخلی و نه حتی در گیشه موفق نبوده، آنچنان تکان دهنده است که تمام توانشان را برای ضایع کردن موفقیت کارگردان اثر شاخص اخیر که نامش قطعاً در تاریخ سینما به عنوان چهره ای خلاق و موفق ثبت شده، به کار ببندند و تعابیری به کار ببرند که فاقد پشتوانه و استناد است.

به همین علت شاید بهتر باشد این اشخاص را با وجود نقش خاصشان در تصمیم سازی و تصمیم گیری برخی نهادها جدی نگرفت. اما در این طیف مخالف «جدایی نادر از سیمین»، اشخاص باسوادی هم هستند که یا به دلیل رفاقت با مخالفان این فیلم و یا به دلیل نمایش ژست حرکت برخلاف مسیر حرکت آب، نه تنها این فیلم را فاقد ارزش های هنری می دانند و نماینده شایسته ای برای سینمای ایران در سطح بین الملل قلمداد نمی کنند. بلکه اصالتاً جشن ها و جشنواره های خارجی سینمایی را نیز در راستای منافع حاکمیت کشورهای میزبان و حتی صهیونیست ها تلقی کرده و مدعی هستند تنها فیلمی در این رویداد موفق است که به اندازه کافی به منافع این کشورها نزدیک باشد و تصویر اگزجره ای و در عین حال باورپذیری از اوضاع کشور فیلمساز به نمایش درآورده باشد.

شاید تنها چهره دارای مطالعه وسیع در خصوص جشنواره های خارجی و سینمای جهان میان این اشخاص مخالف فیلم، کسی نباشد جز مسعود فراستی که پس از گلدن گلوب نیز برخی مواضعش را تکرار کرده اما چرا این مواضع اشتباه است و فراستی و برخی همفکران جشنواره ستیزش، به اشتباه هر دستاوردی که یک اثر سینمایی در هر رویدادی با هر کیفیتی در خارج از مرزهای ایران به دست می آورد، پس می زنند و کم ارزش قلمداد می کنند و یا اصولاً مبانی تحلیلی ایشان قابل پذیرش است. در همین خصوص نگارنده مروری دارد بر چهارچوب و اصولی که در گفتار و نوشتارهای این طیف برای منکوب کردن موفقیت «جدایی نادر از سیمین» بهره برداری شده است.

مسئله اول؛ آیا آن گونه که طیف مخالفان «جدایی نادر از سیمین» ادعا می کنند، جشنواره های خارجی و به طور خاص «اسکار» و «گلدن گلوب» به عنوان دو رویداد مهم سینمای جهان و آمریکا به دست صهیونیست ها یا دولت آمریکا اداره می شود و تنها فیلم هایی که در راستای منافع آمریکا و رژیم اشغالگر فلسطین باشد، موفق به دریافت این جوایز می شوند؟

پاسخ به طرح هدفمند این موضوع به اشخاصی که هیچ گاه رنگ این جشنواره ها را به عنوان میهمان نیز ندیده اند، قطعاً خیر است. اما در پاسخ تفضیلی باید گفت، یهودیان که بخش عمده ای از آنها یا مستقیم در تشکیل رژیم صهیونیستی نقش مستقیم داشته اند و یا به حفظ این رژیم نامشروع کمک کرده اند، در دهه های متمادی حضورشان را در عرصه های کلیدی به ویژه رسانه و سرگرمی که سینما نیز تلفیقی از هر دو اینها است توسعه بخشیده اند و در حال حاضر تعداد قابل ملاحظه ای از سینماگران هالیوود یهودی هستند که می توانند برای تامین نظر منافع رژیم نامشروعشان حتی در سطح اسکار رایزنی کنند اما در مجموع تعداد این یهودیان نسبت به حجم بالای سینماگران فعال در آمریکا بسیار محدود است و به همین دلیل نمی توانند مسیر موجی که بر اسکار یا گولدن گلاب حاکم می شود را تغییر دهند.

با این اوصاف برتری در گلدن گلوب که 93 منتقد آمریکایی که هیچ کدام حقوق بگیر یا دعاگوی دولت نیستند، برای انتخاب برترین های هر سال میلادی از میان فیلم های اکران شده حق رای دارد، نمی تواند با هدایت دولت آمریکا یا رژیم اسرائیل باشد. مصداق بارزی برای عدم تاثیرگذاری بالای رژیم صهیونیستی در این رویدادهای سینمایی، بردن جایزه گلدن گلوب فیلم غیرانگلیسی زبان (2006) و کاندیداتوری اسکار فیلم غیرانگلیسی زبان برای فیلم «اینک بهشت» به عنوان نماینده سینمای کشور فلسطین ساخته هانی ابواسد کارگردان فلسطینی است، در حالی که اسرائیل و لابی هایش در آمریکا و دیگر کشورها تمام تلاشش را می کند قرن به قرن حتی نام فلسطین به عنوان کشوری مستقل برده نشود، چه رسد که چنین جوایزی نصیب نماینده فلسطین شود.

جالب آن که در این فیلم که پیرامون حمله انتحاری دو فلسطینی به اسرائیل است با دیالوگ های سنگین، جنبه تروریستی این مسئله کمرنگ شده و به مخاطب آمریکایی نشان داده می شود که فلسطینی ها برای دفاع از خود راهی جز این ندارند. در یکی از تکان دهنده ترین سکانس های این فیلم که در تلویزیون نیز بارها نمایش داده شده و منتقدان بزرگ نیز درباره آن نقدها نوشته اند و از تاثیرگذارترین لحظات فیلم نیز به شمار می رود، دیالوگی میان سعید و سوها(عشق سعید) شکل می گیرد و سوها از سعید می پرسد "آیا تا به حال به سینما رفته یا نه؟" و سعید در پاسخ به او جمله ای معنی دار بر زبان می راند: «فقط یک بار، آن هم برای آتش زدن یک سینما بعد از به هم خوردن تظاهرات»، سوها می پرسد: «چرا؟» و سعید جواب می دهد: «چرا ما؟»

با این حساب باید به امثال آقایان شورجه و شمقدری گفت صهیونیست ها و آمریکا قطعاً انسان های فاقد عقلی هستند که با آنکه این جایزه ها را خودشان می دهند و 93 منتقد آمریکایی گلدن گلوب و بیش از 5700 عضو آکادمی اسکار که حق رای دارند و با رای مستقیم شان برگزیدگان جایزه اسکار هر سال انتخاب می شود، آلت دستشان هستند و از کاخ سفید سرمشق میگیرند که به چه فیلمی رای دهند، باز فیلم خلاف منافعشان انتخاب می شود!

اسکار اما به واسطه آنکه در پروسه رای گیری اش، از یک فیلمبردار درجه سه هالیوود تا مارتین اسکورسیزی یک حق رای مساوی برای انتخاب برگزیدگان اسکار برخوردارند، بیشتر دچار عامه گرایی است و فیلم هایی که در راستای منافع آمریکا است شانس بیشتری برای درخشش دارد که این نیز به روحیه ملی گرایانه سینماگران این کشور بازمی گردد تا دخالت دولت و مصداق این اتفاق نیز 2010 رخ داد که مهلکه (The Hurt Locker) شش اسکار را از آن خود کرد و در سه بخش دیگر نیز جزو کاندیداهای نهایی اسکار بود. اما منتقدان حتی به رویکردها و نگاه عمومی سینماگران آمریکایی نیز توجه نداشته و تحت عنوان رویکرد ملی گرایانه نیز حاضر به باج دادن نیستند و به همین دلیل برخلاف اسکار، مهلکه در گلدن گلوب 2010 هیچ جایزه ای نبرد و آواتر جایزه بهترین درام سال به عنوان مهم ترین جایزه گلدن گلوب را از آن خود ساخت. با این اوصاف گفته های فراستی و معدود همراهانش در کوبیدن جدایی نادر از سیمین مبنی بر قرار داشتن این جشنواره ها دربست در راستای منافع کشورهایشان باطل است.

جمیز کامرون و جان لاندئو کارگردان و تهیه کننده آواتر پس از دریافت گلدن گلوب 2010

البته نمی توان انکار کرد که برخی جشنواره های کوچک در نقاط مختلف جهان که داوران توسط ها دولت ها انتخاب می شوند و همچون جوایز اسکار و گلدن گلوب، مشارکت جمعی در انتخاب برترین ها وجود ندارد درگیر مسائل سیاسی است و اگر فیلمی در این جشنواره ها، صاحب جوایزی شود می توان به رویکردهای سیاسی مرتبط با منافع دولت ها و کشورها ربط داد اما با توجه به آنچه ذکر شد، در خصوص این دو رویداد و همچنین بفتای بریتانیا تعریف برترین ها با نگاه سیاسی، صادق نیست. با این حال قطعاً جدایی نادر از سیمین که اولین بار در جشنواره فجر صاحب چندین سیمرغ شد، به دلیل تامین منافع دشمنان ایران اینچنین برجسته نشده چرا که در صورت پذیرش این گفته، با توجه به آنکه این فیلم در کشورهای متعدد جهان از شرق تا غرب دور صاحب جایزه شده، باید گفت تمام دنیا دشمن ایران است؟!

در آخر مستمک نهایی مخالفان چشم بسته «جدایی نادر از سیمین» که پیام تبریک آمریکا برای موفقیت این فیلم در گلدن گلوب را دلیل در راستای منافع آمریکا بودن این فیلم قرار داده اند، باید در جریان باشند که این پیام ربط غیرمستقیمی با موفقیت فیلم اصغر فرهادی دارد و ارتباط مستقیم این پیام با مردم ایران و ماجرای سفارت مجازی است.

آمریکا که در پی توسعه دیپلماسی عمومی و القاء این پیام است که با مردم ایران مشکلی ندارد و با نظام مشکل دارد، درصدد بر آمده تا با دست گذاشتن بر روی مولفه های فرهنگی، در این زمینه گامی برداشته باشد، کما اینکه اگر استاد فرشچیان نیز نمایشگاهی در موزه هنرهای زیبای نیویورک برگزار می کرد، نمایندگان از دولت آمریکا و حنی شاید شخص هیلاری کلینتون از این نمایشگاه بازدید می کردند و از توانمندی استاد فرشچیان نیز تقدیر می کردند و سپس مانور تبلیغاتی بر روی این حرکتشان می دادند. بنابراین ارتباطی میان این پیام تبریک و رویکرد و مفاهیم ساخته اخیر فرهادی وجود ندارد و در شرایطی که بخش اعظم رسانه های دنیا ایران را در حال ساخت بمب اتم متهم می کنند، اصغر فرهادی مردم ایران را صلح طلب خواند و اگر او با آمریکایی ها دستش در یک کاسه باشد، قطعاَ در آن دقایق که دوربین های رسانه های بزرگ جهان بر روی اون فکوس بود، خیانت بزرگی به آنها و خدمت بزرگی به ایران کرده است!

مسئله دوم؛ آیا اسکار و گلدن گلوب بی اعتبار و در حد جشنواره گچساران (شمقدری) است و همچنین آیا ضعف و آشفتگی و بحران تفکر در سینمای امروز جهان (فراستی) به همراهی سیاه نمایی علیه ایران (شورجه و سلحشور) باعث شده تا «جدایی نادر از سیمین» در جشنواره ها خوش بدرخشد؟

اگر قرار باشد «زد» کوستاگاوراس، «دزد دوچرخه» و «دو زن» ویتوریو دیسکا، «نامه هایی از ایووجیما» کلینت ایسوود، «سینما پارادیزو» جوزپه تورناتوره، «فانی و الکساندر» و «سونات پاییزی» و «چهره به چهره» و «صحنه هایی از ازدواج» اینگمار برگمان، «با او حرف بزن» و «دریای درون» پدرو آلمودوار را فیلم های ضعیفی قلمداد کنیم، قطعاً گلدن گلوب جایزه کم اهمیت و فاقد اعتباری است، چرا که اینها فیلم هایی است که در ادوار پیشین گلدن گلوب موفق به دریافت همان جایزه ای شده اند (بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان) که در این دوره اصغر فرهادی از آن خود کرد و نامش را کنار چنین اشخاصی به ثبت رساند. قطعاً نمی توان چنین ادعایی هم کرد این جایزه صرفاً در این دوره که فرهادی برنده اش بوده بی اعتبار است یا در چند سال اخیر اعتبارش را از دست داده است!

برخی از فیلم های مطرحی که جایزه گلدن گلوب فیلم غیرانگلیسی زبان را برده اند

در رابطه با اسکار نیز همین قاعده صادق است و بسیاری از فیلم های برنده بخش اصلی و همچنین خیل کثیری از فیلم های برگزیده بخش «غیرانگلیسی زبان» اسکار جزو برترین های تاریخ سینما هستند و همین متضمن اعتبار این رویداد است، ضمن اینکه نفس انتخاب فیلم های برتر با رای 5700 تن از سینماگران جزو آکادمی اسکار که بسیاری از ایشان از دیگر قطب های سینمای جهان همچون ایتالیا هستند، به این جوایز مشروعیت و اعتبار مضائفی می دهد و ای کاش برخی به جای حمله های کینه جویانه و از سر حسادت به درخشش «جدایی نادر از سیمین» در بردن جایزه گلدن گلوب و موفقیت احتمالی در بردن جایزه «اسکار فیلم غیرانگلیسی زبان 2012»، تلاش می کردند با محوریت نهادی غیردولتی، جایزه ای به شکل اسکار پایه گذاری کنند که در عوض یک هیات داوران ضعیف، همه اعضاء سینمای ایران برای انتخاب برترین هایش حق رای داشتند.

همچنین اگر بگوییم «درخت زندگی» ترنس مالیک، «یک وهم است، یک دروغ بزرگ. وهمی که تنها میل به جاوادنگی فیلم ساز را ارضا می کند.... درخت زندگی هم شبیه یک اقیانوس است اما به عمق بند انگشت؛ بدجوری عقب مانده است و برای نقد و طرد مدرنیسم - به جای پیروزی بر آن و به جلو رفتن- به گذشته پناه می برد و به عقب می رود؛ به طبیعت و موجودات ماقبل تاریخ. تفکر فیلم هم ارتجاعی است. متاسفم که 2/5 ساعت از وقتم را صرفش کردم!» (نقد فراستی، مجله 24، آبان 90)، می توان این گفته مسعود فراستی را که «ضعف و آشفتگی و بحران تفکر در سینمای امروز جهان باعث موفقیت‌های جهانی «جدایی نادر از سیمین» شده» را نیز پذیرفت و هچون فراستی، آخرین آثار فیلمسازان مطرح جهان از جمله ترنس مالیک، لارس فون‌تریر، پدرو آلمودوار، برادران داردن را سطحی خواند. البته منتقدان بزرگ سینمای جهان نظر متفاوتی با فراستی دارند و همانگونه که درخت زندگی را ستوده اند، با همه سخت گیری شان «جدایی نادر از سیمین» را در حلقه های مختلف برگزیده اند که آخرین آنها نیز پس از گلدن گلوب، جایزه منتقدان لندن بود.

فرهادی در کنار برندگان برخی ادوار پیشین گلدن گلوب فیلم غیرانگلیسی زبان، برگمان، ایسوود، دسیکا، گاوراس، تورناتوره، آلمادوار

بی شک جدایی نادر از سیمین یک فیلم سیاه جشنواره ای نیست، چرا که آثار جشنواره ای تولید شده توسط کارگردانان ایرانی تاکنون ذره ای در اکران موفق نبوده اند اما جدایی نادر از سیمین با فروش بیش از سه میلیارد تومانی و مخاطبانی از عموم مردم که راضی سالن را ترک کرده و به دیگران توصیه می کردند تماشای آخرین ساخته فرهادی را از دست ندهند، حاوی این نگاه سیاه به ایران و اسلام نبوده است. تنها اشخاصی که در فیلم حاضر به دروغگویی نمی شوند کارگر معتقد (ساره بیات) و سیمین (لیلا حاتمی) و فیلم مابقی را اسیر دروغ های مصلحتی شان نشان می دهد؛ دروغ هایی که در جامعه ما جزو امورات روزانه شده و قبحی برایش اصولاً وجود ندارد و اگر این مسئله ساده، عامل فریاد برخی مبنی بر سیاه نمایی این فیلم تلقی می شود، این پرسش قابل طرح است که چرا زمان پخش وسیع فیلمی چون «فقر و فحشا»ی ده نمکی صدای یکی از این اشخاص بابت سیاه نمای درنیامد؟

فیلم نیز با پایان بازی که برایش در نظر گرفته شده به هیچ عنوان تشویق به مهاجرت نمی کند، مگر اینکه مخاطب حق را به سیمین بدهد و اصولاً غربی ها نیازی نیست برای تشویق یک فیلم به مهاجرت (به زعم فراستی) به فیلمی ایرانی جایزه بدهد، چرا که بدون این تبلیغ ها نیز به اندازه کافی صف های طولانی پشت سفارتخانه های کشورهای اروپایی در تهران وجود دارد و مردم و به طور خاص نخبگان به هر دلیلی قصد مهاجرت کنند، با دیدن جدایی نادر از سیمین به فکر خارج رفتن نمی افتند! فیلم بدون شک برای پرداختن به نسبیت اخلاق و حتی نسبیت یافتن دروغ (همچون بحث دروغ مصلحتی که مذموم شناخته نمی شود) در جامعه ایرانی سخن می گوید که با توجه به فراگیر شدن بحث دروغ در جهان و دغدغه ای که در این باره وجود دارد و شکل متفاوتی که فرهادی بیننده را با این پدیده مواجه می سازد، درخشیده و این گفتاری است مشترک، در کلام عمده نقدهای خارجی بر این فیلم.

مسئله سوم؛ آیا موفقیت های فیلمی چون «جدایی نادر از سیمین» مسیر سینمای ما را تغییری نمی‌دهد و یک نسیم گذرایی بوده که زمستان امسال با تصاحب اسکار 2012 به پایانش نزدیک می شود و آیا باید مسئولان در مسیر اسکار از فیلم حمایت کنند؟

همانگونه که فروش میلیاردی یک فیلم زرد کپی برداری دست صدم شده از فیلم فارسی ها برای سینماگران و به طور خاص برای تهیه کنندگان و کارگردان این وسوسه را شکل می دهد که بدون دردسر و نگرانی از ممیزی فیلم های کم خطر، پرفروش و زودبازده بدون معطی در صف اکران را بسازند و یا جایزه برخی جشنواره های کوچک و متوسط به فیلم های سیاه ضد ایرانی یا اسلامی، برای کارگردانش و دیگر کارگردانان این وسوسه را به وجود می آورد که به جای ساخت فیلم مخاطب پسند و دارای محتوا، در پی استمرار مسیرشان بر آیند و یا بر ساخت فیلم های تازه سیاه تر علیه کشورشان اصرار ورزند، موفقیت «جدایی نادر از سیمین» یا «درباره الی» اصغر فرهادی نیز در تغییر مسیر و جدی تر شدن رویکرد تازه ای در سینمای ایران موثر خواهد بود.

رویکردی که تاکید دارد، می توان فیلمی دارای خط داستانی و شاکله و تکنیک قوی ساخت و در عین حال آنچنان ساده و در عین حال ممتنع به تصویر کشید که هم مخاطب عام را واداشت که به تماشایش بنشینند و در سطح برداشت خودش از فیلم لذت ببرد و هم مخاطب خاص را واداشت که تا انتها به تماشای اثرش بنشیند و در نهایت نیز چنین ساختاری را تحسین کند و در رویدادهای بزرگ سینمای ایران و جهان مورد ستایشش قرار داد. قطعاً چنین ساخته هایی که منجر به ساخت فیلم های دیگری از این دست در چند سال اخیر شده و شاید «اینجا بدون من» که فروش نسبتاً مناسب داشت نیز یادآور همین تغییر ذائقه مخاطب بود که شاید اصغر فرهادی و سه فیلم اخیرش در وقوعش تاثیرات قابل ملاحظه داشته باشند، منجر به تغییر روش شده اند. بی شک پس از این توفیقات، حداقل برخی کارگردانان پیش از رفتن به سمت سوژه های دم دستی، تمام تلاششان را می کنند تا داستانی مناسب با گروهی قوی را به کار گیرند تا شاید هم گیشه را به عنوان نماینده مخاطب عام داشته باشند و هم مخاطب خاص را و این تغییر کمی نیست.

از همه اینها گذشته و بر فرض اینکه تمام گفته های مخالفان «جدایی نادر از سیمین» حمل بر صحت و صداقت گذاشته شود، آیا در زمانی که این فیلم رقیبی از رژیم جنایتکار اسرائیل و برخی دیگر از کشورهای اروپایی را در مسیر کسب اسکار پیش رو دارد، منطقی است حتی در داخل کشور نیز این فیلم را تخریب کرد و تمام توان سینمای ایران را بسیج نکرد تا این فیلم برنده جایزه اسکار نشود؟ آیا موفقیت نماینده رژیم صهیونیستی و یا دیگر فیلم های اروپایی رقیب برای برخی داخلی ها از موفقیت تماینده ایران با تمام نقاط ضعف و قوتش، قابل پذیرش تر است؟! هرچند امید جدی وجود دارد که نماینده رژیم اشغالگر قدس به لیست نهایی مدعیان «جایزه اسکار فیلم غیرانگلیسی زبان» راه نیابد و احتمالاً رقابت اصلی میان «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی و «پینا» ویم وندرس آلمانی خواهد بود اما اسکار یکی از غیرقابل پیش بینی ترین رویدادهای سینمایی جهان است که باید برای به دست آوردنش تلاش کرد.

نمایندگان رژیم اشغالگر قدس و آلمان در رقابت با نماینده ایران در اسکار

فراموش نکنیم که در کل آسیا تنها چند کشور شرق و غرب قاره کهن موفق به کسب معدود جوایز اسکار شده اند که تعدادشان به تعداد انگشتان دو دست نمی رسد و در کشورهای همسایه ایران نیز هنوز هیچ فیلمی در این رویداد و حتی در گلدن گلوب برنده «جایزه فیلم غیرانگلیسی زبان» نشده و حتی در این سطح ندرخشیده است و با این حساب در صورت موفقیت نهایی نماینده ایران در اسکار، یک اتفاق بزرگ برای سینمای ایران در سطح منطقه نیز رخ داده است و نگاه جدی تری به سینمای کشورمان در سطح بین الملل خواهد شد.

ضمن اینکه لزوم این همراهی مسئولان با فرهادی برای کسب موفقیت، به تغییر مسیر سینمای ایران به گونه ای دیگر نیز کمک می کند. اگر مجید مجیدی امروز ویتریو استراوا دارنده یک موزه از اسکار و تمام جوایز معتبر سینمای جهان را به عنوان مدیر فیلمبرداری «سه گانه حضرت محمد (ص)» به ایران می آورد و یا اگر اسکات اندرسون طراح سرشناس جلوه های ویژه در هالیوود که یک جایزه اسکار در کارنامه دارد در این فیلم با مجیدی همراه می شود، بی شک به واسطه حضور او با «بچه های آسمان» در اسکار و دیگر رویدادهای بین المللی و معرفی اش به عنوان یک کارگردان صاحب سبک است. با این اوصاف تقاضا می کنم، حسادت ها را کنار بگذاریم و در این مدت تمام توانمان را برای موفقیت «جدایی نادر از سیمین» در اسکار و لذت بردن از این موفقیت همچون موفقیت مجیدی در اسکار ببریم و در مسیر قضاوت هایمان جانب انصاف را اندکی بیشتر رعایت کنیم. 

 

منبع: بازتاب امروز 

 

 

 

تگ های مطلب:
ارسال دیدگاه

  • bowtiesmilelaughingblushsmileyrelaxedsmirk
    heart_eyeskissing_heartkissing_closed_eyesflushedrelievedsatisfiedgrin
    winkstuck_out_tongue_winking_eyestuck_out_tongue_closed_eyesgrinningkissingstuck_out_tonguesleeping
    worriedfrowninganguishedopen_mouthgrimacingconfusedhushed
    expressionlessunamusedsweat_smilesweatdisappointed_relievedwearypensive
    disappointedconfoundedfearfulcold_sweatperseverecrysob
    joyastonishedscreamtired_faceangryragetriumph
    sleepyyummasksunglassesdizzy_faceimpsmiling_imp
    neutral_faceno_mouthinnocent

عکس خوانده نمی شود